قلم شیدا | اشعار مهدوی
مقالات
اشعار
تصاویر
احادیث

اشعار

اشعار مهدوی

ای غایب از دیده که بینی همه ما را

لطفی، زپس پرده برون آی خدا را

ادامه مطلب →

سرمایه می خواهم ولی سر را نمیخواهم

وقتیکه ساقی هست ساغر را نمی خواهم

ادامه مطلب →

این جمعه هم گذشت نیامد حبیب ما

بیمار او شدیم نیامد طبیب ما

ادامه مطلب →

شبیه شعله ی عشقی نجیب و پنهانی

به پشت سایه و ابری ،ولی درخشانی

ادامه مطلب →

ای آرزوی چشم تر عاشقان بیا

ای لنگر ثبات زمین و زمان بیا

ادامه مطلب →

از بس تو را ربود و به دنیا نشان نداد

این انتظار یکسره ی بی امان بخیل

ادامه مطلب →

سر می زنم آنقدر به در تا بگشایی

خوب است گدا هم هنری داشته باشد

ادامه مطلب →

آرزو مانده به دل طعم رضایت بِچِشَم

ساغری از می گلگون ولایت بِچِشَم

ادامه مطلب →