اشعار مهدوی
(ب) بگو مولا نجف یا کربلایی
همین جایم... خودم...تنها...
بستن سربند زرد مرتضایش با شما
اهل طاعت بشود اهل بُکا خوبتر است
مانند نوری در دل من پا گرفتی
ماه من هر شب صنما روی توست
كسي كه خـاكِ حسينيه را به سـر دارد
عشقِ ناشی گشته از ایمان نمی آید به ما
به قلب من تو بکش دست ای "مسیحا دست"