قلم شیدا | معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم (2)
مقالات
اشعار
تصاویر
احادیث

وقایع قبل از هجرت تا سال دوم هجرت

معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم (2)

بسم الله الرحمن الرحیم

معراج پیامبر

صلی الله علیه و آله و سلم

مقاله ی شماره هشت تاریخ اسلام

مقاله ی شماره دو معراج


با توجه به مطالب مقاله ی شماره یک معراج(مقاله ی شماره هفت تاریخ اسلام) به گوشه از این بحث که جایگاه پیغمبر (ص) در پیشگاه خداوند چیست و همچنین جایگاه ایشان در میان انبیاء (ع) و افضیلیت وی نسبت به تمامیه انبیاء و مرسیلن (ع) را از منظر معراج پیبرد .

1. سخن گفتن خداوند سبحان با پیامبر (ص) با صدای امیر المومنین (ع)

از پيامبر اكرم (ص) سؤال شد، در شب معراج ، خداوند با چه زبانى با شما سخن گفت ؟ حضرت فرمود : با زبان [صداى] حضرت على(ع) و مى افزايند : به خداوند عرض كردم خدايا تو با من صحبت كردى يا حضرت على (ع) ؟ خداوند فرمود : من موجودى هستم نه مانند اشيا و موجودات ديگر ، با مردم مقايسه نمى شوم . با صفات و ويژگى هاى اشيا توصيف نمى گردم. تو را از نورم و على (ع) را از نور تو آفريدم . از درون قلبت مطلع شدم . محبوب تر از على (ع) را نزدت نيافتم ، پس با زبان حضرت على (ع) با تو صحبت كردم ، تا قلبت مطمئن شود . [1][2]  

2 . ولایت حضرت امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع)

و اما داستان معراج آنجایی به کمال خود میرسد و اهمیتش بی نهایت زیاد میشود که جانشینی ، ولایت و امامت حضرت امیرالمومنین (ع) را بیان میکند .

امام صادق (ع) شب معراج و گفت ‌و‌ گوی پیامبر را در معراج اینگونه برای ابوبصیر توصیف می‌فرماید: « . . . خداى تبارك و تعالى فرمود: اى محمد! عرض كرد : لبيك پروردگارم ؛ فرمود كيست براى امتت بعد از تو ؟ ( رهبرشان كيست؟ ) عرض كرد : خدا داناتر است ، فرمود : على بن ابى طالب است ، امير مؤمنان و سرور مسلمانان و پيشواى روسفيدان ، دست و پا درخشانان» ، سپس امام صادق عليه السلام به ابو بصير فرمود : اى ابا محمد! بخدا ولايت على عليه السلام از زمين نيامده ، بلكه شفاهی از آسمان رسيده است . [3][4][5][6]

و در حلية الاولياء ابو نعيم (حافظ محدث) روايت نموده : قال النبى صلّى اللّه عليه و آله ليلة اسرى به جمع اللّه بينه و بين الانبياء قال سألهم يا محمد على ما ذا بعثتم قالوا بعثنا على شهادة ان لا اله الا اللّه و الاقرار بنبوتك‏ و الولاية لعلى بن أبي طالب (ع) . فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله شبى كه به معراج رفتم جمع فرمود خدا بين پيغمبر و انبياء، فرمود سؤال كن انبياء را بر چه چيز مبعوث شديد، گفتند: بر شهادت يگانگى خدا و اقرار به نبوت تو و ولايت على بن ابى طالب (ع) . [7][8]

در ارشاد القلوب دیلمی آمده است که رسول خدا (ص) فرمود : « چون مرا بسوى آسمان و سدرة المنتهى سير دادند در پيشگاه خداى عزّ و جل ايستادم سپس خداوند فرمود: اى محمّد عرض كردم لبيك و سعديك فرمود تو كه آفريدگان مرا آزمايش كردى كدام يك را نسبت بخودت مطيع‏تر ديدى؟ عرض كردم پروردگارا على را از همه مطيع‏تر ديدم فرمود: راست گفتى اى محمّد پس آيا براى خودت خليفه‏اى انتخاب كردى كه حق ترا از طرف تو ادا كند و كتاب مرا به بندگانم بياموزد آنچه را كه نميدانند؟ عرضكردم پروردگارا تو هر كس را ميخواهى براى من انتخاب كن، انتخاب تو انتخاب من است فرمود على را خليفه و وصى خود قرار ده كه دانش و حلم خود را بدو بخشيدم و او امير المؤمنين است مسلّم كه اين لقب بهيچ كس پيش از او نرسيد و براى هيچ كس جز او اين لقب سزاوار نيست. اى محمّد على پرچمدار هدايت و امام و پيشواى هر كس كه مرا اطاعت كند باشد و نور اولياء و برگزيدگان من است، او كلمه‏ايست كه هميشه با پرهيزكارانست هر كس او را دوست داشته باشد مرا دوست دارد، هر كس او را دشمن داشته باشد مرا دشمن دارد، اگر على نمى‏بود برگزيدگان من شناخته نميشدند » . [9]

در امالی شیخ صدوق چنین نقل کرده اند که رسول خدا (ص) فرمود: « شبى كه مرا به معراج بردند پروردگارم بمن فرمود اى محمد عرض كردم لبيك پروردگارا فرمود على پس از تو حجت من است بر خلقم و امام هر كه فرمانم برد، هر كه فرمانش برد فرمانم برده و هر كه نافرمانيش كند نافرمانيم كرده، او را امام امت خود كن كه پس از تو باو رهبرى شوند » . [10]

و همچنین رسول خدا (ص) فرمود : شب معراج ديدم بر يكى از ستونهاى عرش نوشته منم خدا معبود حقى نيست جز من تنهايم بهشت عدن را بدست خود آفريدم محمد برگزيده خلق منست او را با على تأييد كردم و با او يارى نمودم . [11]

روایات در این زمینه بسیار زیاد است . بنابر روایات پیامبر در تمام عالم هستی و تمام آسمان‌ها و در میان افواج ملائکه تایید و تاکید ولایت علی بن ابیطالب را دید و خداوند نیز به پیامبر سفارش علی (ع) را کرد . شب معراج شب علی (ع) است .

3 . موعود در معراج

اصلي‌ترين مشاهده پيامبر اعظم(ص) در شب معراج را بايد شهود انوار مقدسه ائمه(ع) بدانيم كه اصحاب متعددي روايت ذيل يا مشابه آن را از آن حضرت نقل كرده‌اند و همان‌طور كه خواهيم ديد در ميان دوازده امام(ع)، حضرت مهدي(ع) جايگاهي ويژه و ممتاز دارند .

ابن ابی زینب در کتاب الغیبة از عبدالله بن عمر خطّاب نقل میکند که پیامبر (ص) فرمودند : «همانا خداى عزّ و جلّ در آن شب كه به گردشى شبانه برده شدم (معراج) به من وحى فرمود: اى محمّد چه كسى را در زمين ميان امّتت به جاى خود گذاشتى؟- در حالى كه خدا خود بدان آگاه‏تر بود- عرض كردم: پروردگارا برادرم را، فرمود: اى محمّد علىّ ابن ابي طالب را؟

عرض كردم: بلى اى خداى من، فرمود: اى محمّد من ابتدا از مقام ربوبيّت نظرى بر زمين افكندم و تو را از آن اختيار كردم، هيچ گاه يادى از من نمى‏شود مگر اينكه تو نيز با من ياد كرده شوى، من خود محمودم و تو محمّد، سپس نظرى ديگر بر زمين افكندم و از آن علىّ بن أبى طالب را برگزيدم و او را وصىّ تو قرار دادم، پس تو سرور پيامبران و علىّ سرور جانشينان است، سپس از اسماء خويش نامى مشتقّ ساخته بر او نهادم، «أعلىّ» از نامهاى من است و «علىّ» (مشتقّ آن) نام اوست، اى محمّد، من علىّ و فاطمه و حسن و حسين و امامان را از يك نور آفريدم سپس ولايت ايشان را بر فرشتگان عرضه داشتم، هر كه آن را پذيرفت از مقرّبين گرديد و هر كه آن را ردّ نمود به كافران پيوست، اى محمّد اگر بنده‏اى از بندگانم مرا چندان پرستش كند تا رشته حياتش از هم بگسلد و پس از آن در حالى كه منكر ولايت آنان است با من روبرو شود، او را در آتش دوزخ خواهم افكند سپس فرمود: اى محمّد آيا مايلى آنان را ببينى؟ عرض كردم: بلى، فرمود: قدمى پيش گذار، من قدمى جلو نهادم، ناگاه ديدم علىّ بن أبى طالب و حسن و حسين و علىّ بن الحسين و محمّد بن علىّ و جعفر بن محمّد و موسى بن جعفر و علىّ بن موسى و محمّد بن- علىّ و علىّ بن محمّد و حسن بن علىّ آنجا بودند و حجّت قائم همانند ستاره‏اى درخشان در ميان آنان بود، پس عرض كردم: پروردگار من اينان چه كسانى‏اند؟ فرمود: اينان امامان هستند و اين يك نيز قائم است كه حلال‏كننده حلال من و حرام دارنده حرام من است، و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت، اى محمّد او را دوست بدار كه من او را دوست مى‏دارم و هر كس را كه او را دوست بدارد نيز دوست مى‏دارم». [12]

و همچنین در بحار النوار آمده که پیامبر (ص) در معراج به جایی بالا برده شدند که هیچ نبی یا فرشته ای اجازه ورود به آن محل را نداشت . در جایی که جبرئیل دیگر نمی توانست پیامبر (ص) یاری کن چنین چنین آمده که « . . . جبراييل فرمود: اى محمد به راستى آخرين حدّى كه خداوند مرا در آن نهاده اينجاست ، و اگر از اينجا بگذرم به واسطه تجاوز به حريم و حدود پروردگار خود بالهايم مى‏سوزد، پس همين طور در نور مرا سير دادند تا بدان جا از ملكوت خداوند كه مى‏خواست رسيدم ، پس به من گفته شد :

اى محمد تو بنده منى و من پروردگار توأم، پس مرا پرستش كن و بر من توكل نما، زيرا تو نور من در ميان بندگانم ، و فرستاده من به سوى خلق من ، و حجّتم در ميان آفريدگانم هستى ؛ و براى پيروان تو بهشتم را آفريدم، و براى آن كه تو را نافرمانى كند آتشم را خلق كردم، و براى اوصياى تو كرامت خود را فرض و لازم كرده و براى پيروانت ثواب خويش را واجب نمودم.

من عرض كردم  :رپروردگارا اوصياء من كيانند ؟

به من ندا شد:  اى محمد اوصياء تو آنانند كه بر ساق عرش نامشان نوشته شده.  پس من در حالى كه در حضور پروردگارم بودم نظر به ساق عرش كردم پس دوازده نور ديدم كه در هر نورى خط سبزى بود و بر هر خط نام يكى از اوصياء من نوشته بود اوّلى ايشان على بن ابى طالب و آخرشان مهدى امّت من بود. عرض كردم: پروردگارا اينان‏ اوصياء من پس از من هستند ؟

به من ندا شد : اى محمد اينان اولياى من و دوستان و برگزيدگان و حجتهاى من پس از تو بر آفريدگانم مى‏باشند و ايشان اوصياء تو و جانشينانت و بهترين خلق من بعد از تو هستند، به عزّت و جلالم سوگند به دست ايشان دين خود را پيروز كنم، و كلمه خود را به وسيله آنها بلند گردانم، و زمين را به وسيله آخرينشان از دشمنانم پاك كنم، و او را بر شرق و غرب عالم فرمانروا نمايم، بادها را براى او مسخّر كنم، و گردنهاى سخت را براى او رام سازم، و او را به وسائل بلند گردانم، و به لشكر خود ياريش كنم؛ و به فرشتگانم او را مدد نمايم تا دعوت مرا آشكار كند و همه خلق را بر توحيد من جمع‏آورى نمايد، سپس سلطنت او را پايدار كنم و حكومت را به دست اولياء خود تا روز قيامت دست به دست بچرخانم . [13]

روایت مفصل تر آن که اسم تمامیه اعمه در آن نام برده شده نیز بحارالنوار و ارشاد القلوب آمده است . [14][15]

 

 

اللهم عجل لوليك الفرج . . .

 

 

منابع:

[1] . تفسير صافى / ملا محسن فيض كاشانى / نشر مکتبة الصدر / حسین اعلمی مقدمه و تصحیح ، تهران 1415 ه ق / ج 3 / ص 177

[2] . ارشاد القلوب / حسن بن محمد دیلمی / ترجمه سید عبدالحسین رضایی / ج 2 / ص 53

[3] . الكافی (ط- الإسلامية) / شیخ کلینی / علی اکبر غفاری و محمد آخوندی(محقق و مصصح) / بَاب مَوْلِدِ النَّبِيِّ ص وَ وَفَاتِه / حدیث 13 / ج 1 / ص 443 // الکافی (ط- دارالحدیث) / ج 1 / ص 446

[4] . البرهان فی تفسیر القرآن / علامه بحرانی / بنياد بعثت ، واحد تحقيقات اسلامى (محقق)‏ / ج3 / ص 494 ، 495

[5] . تفسير صافى / ملا محسن فيض كاشانى / نشر مکتبة الصدر / حسین اعلمی مقدمه و تصحیح ، تهران 1415 ه ق / ج 5 / ص 85

[6] . اصول کافی / شیخ کلینی / ترجمه مصطفوی / باب زندگی و وفات پیغمبر (ص) حدیث 13 / ج 2 / ص 330

[7] . البرهان فی تفسیر القرآن / علامه بحرانی / بنياد بعثت ، واحد تحقيقات اسلامى (محقق)‏ / ج 4 / ص 872

[8] . تفسیر اثنی عشری / حسین شاه عبدالعظیمی / ج 11 / ص 479 ، 480

[9] . ارشاد القلوب / حسن بن محمد دیلمی / ترجمه سید عبدالحسین رضایی / ج 2 / ص 60

[10] . الامالی (للصدوق) / محمد بن علی ابن بابویه / ترجمه محمد باقر کمره ای / ص 479

[11] . الامالی (للصدوق) / محمد بن علی ابن بابویه / ترجمه محمد باقر کمره ای / ص 216

[12] . الغیبة للنعمایی / محمد بن ابراهیم ( ابن ابی زینب ) / ترجمه محمد جواد غفاری / نشر صدوق / صفحه 133 ، 134

[13] . بحار الانوار (ط – بیروت) / علامه مجلسی / جمعى از محققان‏ (محقق) / نشر دار إحياء التراث العربي / ج 18 / ص 346

[14] . بحار الانوار (ط – بیروت) / علامه مجلسی / جمعى از محققان‏ (محقق) / نشر دار إحياء التراث العربي / ج 36 / ص 302  

[15] . ارشاد القلوب الی الصواب / حسن بن محمد دیلمی / نشر شریف الرضی / ج 2 / ص 416

 

نظرات

ارسال نظر