قلم شیدا | گفتم که بی قرار تو باشم ….ولی نشد
مقالات
اشعار
تصاویر
احادیث

اشعار مهدوی

گفتم که بی قرار تو باشم ….ولی نشد

گفتم که بی قرار تو باشم ….ولی نشد

گفتم که بی قرار تو باشم ….ولی نشد

تنها در انتظار تو باشم ….ولی نشد



گفتم به دل که جلب رضایت کند … نکرد

گفتم که جان نثار تو باشم ولی نشد



گفتم که میرسی تو و من هم دعا کنم

در دولت تو یار تو باشم ولی نشد



گفتم که تا اجل نرسیده است لحظه ای

در خیمه ات کنار تو باشم ولی نشد



گفتم که خاک پای تو را تاج سر کنم 

چون خاک رهگذار تو باشم ولی نشد



گفتم به قدر آه دل دلشکستگان 

در روزگار تو باشم ولی نشد



گفتم دعا کنم که بیایی ببینمت

مانند مهزیار تو باشم ولی نشد



گفتم شمیم ماه مبارک که میرسد 

در روضه بی قرار تو باشم ….ولی نشد

 

 

شاعر : سید مجتبی شجاع

نظرات

ارسال نظر