قلم شیدا | تو زنده ای و نفس می کشد بهارانت
مقالات
اشعار
تصاویر
احادیث

اشعار مهدوی

تو زنده ای و نفس می کشد بهارانت

تو زنده ای و نفس می کشد بهارانت

 تو زنده ای و نفس می کشد بهارانت
تو زنده ای و بمیرند سوگوارانت!


نه جام حور نه آب حیات می خواهم
ببر مرا و بکش تشنه در کنارانت


به جز تو چیست مگر درد دردمندانت؟
به جز تو چیست مگر چاره ی دچارانت؟


دلم گرفت از این کوچه های بی آفاق
ببر مرا به تماشای کوهسارانت


دلم گرفت از این سایه های بالا سر
خوشا هر آینه بی چتر، زیر بارانت


بیا به روشنی چشم مردم خاموش
بیا به کوری این چشم انتظارانت


بیا و گِرد هم آور دل حریفان را
بیا، به جان هم افتاده اند یارانت


سپاه مدّعیان بین که هر چه می تازند
نمی رسند به گرد سم سوارانت


بیار قافله ی نقد شرع را و ببند
دکان نسیه ی این خیل حجره دارانت

 

شاعر : رضا شیبانی اصل

نظرات

ارسال نظر