قلم شیدا | از انتــظـار ، پـنـجــره ها باز مي شوند
مقالات
اشعار
تصاویر
احادیث

اشعار مهدوی

از انتــظـار ، پـنـجــره ها باز مي شوند

از انتــظـار ، پـنـجــره ها باز مي شوند

تسبيح اشک هاي  سحر بي نتيجه نيست

در گـريـه ديـده ايـم اثـر بي نتيجه نيست

 

بــاور کــنـيـد آهِ جگـر بي نتيجه نيست
اين قدر باز ماندن در بي نتيجه نيست

 

از انتــظـار ، پـنـجــره ها باز مي شوند
با نور چـشم تـو گره ها باز مي شوند

 

تقـويم هـايمان هـمه زارند خــسته اند
ايـن  ابـرهـا چـگـونـه بـبارند خسـته اند

 

بي تو از اين کـه جمـعه شمارند خسته اند

از بـرگــــ بـرگــــِ خــود گـلـه دارند خسته اند

 

کـارم غروبــِ جمعه بـه اشکال خورده شد
ديدي هزار و سيصدمان سال خورده شد

 

نام تو مي بـريم اگـر، قـــند مي خوريم
پس ما به ردّ پـاي تو پيـوند مي خوريم

 

وقتي که ما به جان تو سوگند مي خوريم
يـعـنـي بـه دردِ لطفـــِ خــداوند مي خوريم

 

مـرحمـتـش گــرفـت گـرفتار تـو شديم
چله نشين لحظه ي ديــدار تـو شديم

 

با هـر گـناه اشک تـو را حيف مي کنم
رويـم سياه اشک تـو را حيف مي کنم

 

شـرمـنــده آه اشک تـو را حيف مي کنم
حيف از تو مـاه اشک تـو را حيف مي کنم

 

پيش  خدا  که روي سفيدي نداشتيم
اشـکـت اگــر نـبــود امـيــدي نداشتيم

 

شاعر: صــابـر خـراســانــي

نظرات

ارسال نظر