قلم شیدا | مرا که رانده شدم از بهشت ، برگردان
مقالات
اشعار
تصاویر
احادیث

اشعار مهدوی

مرا که رانده شدم از بهشت ، برگردان

مرا که رانده شدم از بهشت ، برگردان

یا سپیده صبح شب سیاهی ها
فدای تو همه ی چشم براهی ها


برای لشگر عشقت سیاهه می خواهی
بگو نیاز نداری به این سیاهی ها


شکسته تنگ جهان،تشنه شما هستیم
که علتش عطش توست مرگ ماهی ها


چقدر نامه امضا نکرده داری تو
چقدر خورده ای خون دل از تباهی ها


مرا برای رعیت شدن فرستادند
تو هم که می رسی آخر برای شاهی ها


مرا که رانده شدم از بهشت ، برگردان
که تو پناه من هستی به بی پناهی ها


به اشتباه خودم را کنار تان دیدم
چقدر حس قشنگی ست ،اشتباهی ها

 

شاعر : مجید احدزاده

نظرات

ارسال نظر