قلم شیدا | عطری که از نفس زدنت می شود رها
مقالات
اشعار
تصاویر
احادیث

اشعار مهدوی

 عطری که از نفس زدنت می شود رها

عطری که از نفس زدنت می شود رها


عبدی که یاد دیده ی دلدار می کند
دارد نظر به ماه شب تار می کند


عطری که از نفس زدنت می شود رها
شبها مرا به عشق تو بیدار می کند


قلب اسیر ظلم من خسته دل بگو
کی با جمال عشق دیدار می کند ؟


هر کوچه ای که پای تو در آن قدم زده
دیدم به درد پای تو اقرار می کند


جبریل پیش پای تو افتاده زار ... زار ...
به بودن کنار تو اصرار می کند


هستم خجل که نامه ی اعمال بنده را
خالق به نزد چشم تو احضار می کند


دلهای شیعیان تو را ایها الکریم
شال سیاه دوشت عزادار می کند

 


سروده جعفر ابوالفتحی

نظرات

ارسال نظر