قلم شیدا | کویر شد دلم از بس ندیدمت باران
مقالات
اشعار
تصاویر
احادیث

اشعار مهدوی

کویر شد دلم از بس ندیدمت باران

کویر شد دلم از بس ندیدمت باران

همیشه سر به همآریم در لوای شما
سفربه خیر کجا رفته ای فدای شما

 

چگونه گم شده ای پیش چشمهای همه
کدام راه نهادست سر به پای شما

 

ببین که پیر شدم بس که دستهای خیال
کشید یک گل نرگس فقط به جای شما

 

چقدر صبر کنم زیر بار این همه صبر
خدا کند که بگیرد شبی دعای شما

 

کویر شد دلم از بس ندیدمت باران
 ببار تا که بهارم کند صدای شما

 

جدا جدا شده این استغاثه ها افسوس
دعا وهی هی من اشک وهای های شما

 

شاعر : احمد شاکری

نظرات

ارسال نظر