قلم شیدا | وقت است که از چهره ی خود پرده گشایی
مقالات
اشعار
تصاویر
احادیث

اشعار مهدوی

وقت است که از چهره ی خود پرده گشایی

وقت است که از چهره ی خود پرده گشایی

وقت است که از چهره ی خود پرده گشایی
«تا با تو بگویم غم شب های جدایی»


اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران
«چون عودم و از سوختنم نیست رهایی»


«من در قفس بال و پر خویش اسیرم»
ای کاش تو یکبار به بالین من آیی


در بنده نوازی و بزرگی تو شک نیست
من خوب نیاموختم آداب گدایی


عمری ست که ما منتظر آمدنت، نه
تو منتظر لحظه ی برگشتن مایی


می خواستم از ماتم دل با تو بگویم
از یاد رود ماتم و دل چون تو بیایی


امشب شده ای زائر آن تربت پنهان؟
یا زائر دلسوخته ی کرب و بلایی


ای پرسشِ بی پاسخِ هر جمعه ی عشّاق
اقا تو کجایی؟ تو کجایی؟ تو کجایی؟

 

شاعر : یوسف رحیمی

نظرات

ارسال نظر