اشعار مهدوی
روضه و اشک نباشند دعا کافی نیست..
دردهایم را خودت فوراً مداوا میکنی
کسی که فاطمه دارد دگر چه غم دارد؟
فارغ از غصه ببینم دلِ شیدای تو را
رفته از دستِ دلِ شیداییم صبر و شکیب
نزديک ترشده به اجابت دعاي ما
ساحل چشم من از شوق به دریا زده است
چشم بسته به سرش،موج تماشا زده است
ولی امرِ شیعه،امامِ زمان
از طلا کن با قدم هایت زمین شهر رانور مطلق! پس بکن روشن جبین شهر را