داده به ما به دست خودش چشمِ تَر حسین
کربلا..، پای پیاده..، اربعین..، زائر شدن؛
هوای اربعین دارد دل بیچاره ام یارا
ای ساربان آهسته ران دارد توانم می رود
دخترم بر تو مگر غیر از خرابه جا نبود
تا ببینم با دو چشمم چهره ی زیبای یار
وقتي بيايي جشن مي گيريم و مهماني
اشکم شبیه خون جگر شد نیامدی
آیا برای آمدن میلی نداری؟
«ناحیه ی مقدسه» ی کربلا هنوز
تو بارانی که با هر قطره، دریا را نشان دادی
بال ِ پرستو را بهار ِ سبز پایت هست
رفته از دستِ دلِ شیداییم صبر و شکیب