داده به ما به دست خودش چشمِ تَر حسین
کربلا..، پای پیاده..، اربعین..، زائر شدن؛
هوای اربعین دارد دل بیچاره ام یارا
ای ساربان آهسته ران دارد توانم می رود
دخترم بر تو مگر غیر از خرابه جا نبود
من مست می شوم ز همین وعده ی ظهور
و در سرِ همه سودای آن مزار پر است
نفس هایتان در آن، تسبیح است، خوابتان در آن، عبادت، عملتان در آن، پذیرفته و دعایتان در آن، مورد اجابت است.
چون مردى خوش صحبت و داراى ادب هستى برای همین رفت و آمد می کنم...
این عصر ِ جمعه ، کوله بارت را بیاور
دوری از خطا کنم تا که بیای