قلم شیدا | تو آمدی و خدا خویش را تماشا کرد
مقالات
اشعار
تصاویر
احادیث

امیرالمومنین ، امام علی (ع)

تو آمدی و خدا خویش را تماشا کرد

تو آمدی و خدا خویش را تماشا کرد

کتاب خلقت خود را به نام تو وا کرد
و با تو هرچه در اندیشه داشت برپا کرد


خدا هر آنچه که می جست در شکوهت دید
تو آمدی و خدا خویش را تماشا کرد


تو را به نام خودش خواند و از تو و خود گفت
منزه است خدایی که با تو غوغا کرد


گرفت نقش غبارت زمین و یوسف گفت
به ناز آمد و خورشید را زلیخا کرد


نسیمی از نفست را به آسمان بخشید
و باغ عاطفه ها را سحر شکوفا کرد


تو بودی آنچه که در سینه داشت طوفانش
تو بودی آنچه که نوح از خدا تمنا کرد


تو آمدی و زمین تا به عرش می بالید
تو آمدی و بهشت آرزوی دنیا کرد


و دید  جلوه اي از تو کلیم و رفت از هوش
اگر چه فیض کمی را  نصیب سینا کرد


تو بودی آنچه که مریم،مسیح را آموخت
که گفت نام تو و خویش را مسیحا کرد


دليل آنچه که بی خانمان ترين شد خضر
دلیل آنچه که با دودمان یحیی کرد


قسم به کعبه که در خواب هم نمی دیدت
حضور گرم تو این خانه را چه گیرا کرد


که تا قیام قیامت همیشه مجنون ماند
که تا قیام قیامت طواف لیلا کرد


خوشا به حال بتی که سه روز پیش تو بود
خوشا به تخته ی سنگی که با تو احیا کرد


شکوه چشم نوازت دل نبی را برد
تویی هر آنچه که در قلب مصطفی جا کرد


تو را گرفت در آغوش و عاشقانه فشرد
که با وجود تو خود را دوباره پیدا کرد


تو آمدی و خودش را خدا به نامت کرد
تو آمدی و دلت رابه نام زهرا کرد

 

 

شاعر : حسن لطفی

نظرات

ارسال نظر