قلم شیدا | قرعه در دایره عشق به نامم افتاد
مقالات
اشعار
تصاویر
احادیث

امیرالمومنین ، امام علی (ع)

قرعه در دایره عشق به نامم افتاد

قرعه در دایره عشق به نامم افتاد

قرعه در دایره عشق به نامم افتاد
یک کبوتر گذرش بر سر بامم افتاد

طرح انگور نجف باز به جامم افتاد
گره عشق ، مجدد به کلامم افتاد


که ز عشق تو شب و روز و سحر می گویم
(( ها علی بشر کیف بشر می گویم ))


تا تو هستی نظر اسپند نمی خواهد که ...
چایی روضه تو قند نمی خواهد که ...


دل شیدا شده ام بند نمی خواهد ...
پیر می خانه تو پند نمی خواهد که ...


آرزو مانده به دل تا که مسافر باشم
می رسد عاقبت آن روز که زائر باشم


می کشد نام تو بر دار جنون عاقل را
به ضریحت گره بستم دل ناقابل را


تر کن از روی کرم خشکی این ساحل را
گوشه چشم تو دارنده کند سائل را


گوشه چشم تو و این دل ما بسم الله
هر که دارد هوس صحن تو را بسم الله..


آنکه در شهر خودش آینه دق می شد
مات ایوان طلا بین دقایق می شد


بعد هر ثانیه او بیشتر عاشق می شد
سختی باورش اینجاست ، که لایق می شد ؟


آنکه بر پای براتش شده باشد امضا:
این ضمانت شده است از علی بن موسی


به خدایی تو سوگند که مولا بشری
شمع تابنده عشقی و سراسر گوهری


بده در راه خدایی خدا بال و پری
تا که در عشق تو جانانه بسوزم سحری


افتخاریست که دلداده حیدر باشم
هم غلام علی و نوکر مادر باشم

 

 

شاعر : مرشاد واحدی

نظرات

ارسال نظر