داده به ما به دست خودش چشمِ تَر حسین
کربلا..، پای پیاده..، اربعین..، زائر شدن؛
هوای اربعین دارد دل بیچاره ام یارا
ای ساربان آهسته ران دارد توانم می رود
دخترم بر تو مگر غیر از خرابه جا نبود
وقتي بيايي جشن مي گيريم و مهماني
هيچ مؤمنى بيمار نمى شود، مگر اين كه ما هم به خاطر او بيمار مى شويم
غیر از ظهور تو تمنایی ندارد
«ناحیه ی مقدسه» ی کربلا هنوز
جمعه شد و نیامد و دل باز هم شکست
بگو آقا کجایی امان از عصر جمعه
ای آنکه هستی در افق در انتها نور
سیلاب غم ز کوه سرازیر می شود
از غم دوری تو شعله ی آهیم هنوز