داده به ما به دست خودش چشمِ تَر حسین
کربلا..، پای پیاده..، اربعین..، زائر شدن؛
هوای اربعین دارد دل بیچاره ام یارا
ای ساربان آهسته ران دارد توانم می رود
دخترم بر تو مگر غیر از خرابه جا نبود
کوي وبرزن را به ياد او چراغاني کنيم
به من سلام کرده و خندید و پرسید: آیا غریب هستی؟ گفتم: آری!