قلم شیدا | ای کاش مرا خاک کف پا بنویسند
مقالات
اشعار
تصاویر
احادیث

ولادت قائم، حجت الله امام مهدی (عج)

ای کاش مرا خاک کف پا بنویسند

ای کاش مرا خاک کف پا بنویسند

ای بنده به محراب نگاهت متمایل
ای کعبه به چشمان سیاهت متمایل
ای ماه که شد چاه نشین عکس جمالت
صد یوسف گمگشته به چاهت متمایل


دل آینه و بی تو ولی زنگ گرفته
این آینه هر روز به آهت متمایل
ای زمزمه ی روز و شبم، روز و شب من
بر زمزمه ی گاه به گاهت متمایل


تو گنج خداوندی نایاب ترینی
زیبای جهان هستی و جذاب ترینی
ای سایه ی تو بر سر دیوار شکسته
سنگینی هجرت کمر یار شکسته


در چهچهه ی وصف جمال گل رویت
الکن شده این قمری منقار شکسته
ای هشت و چهار دل من، بی تو بوالله
هشتم به زمین می خورد و چار شکسته


دل آینه پُر ترک جمعه شد آقا
این آینه را خوب نگهدار شکسته
هرچند که بر شاخه به جز خار ندارم
در باغ توام، غیر تو را کار ندارم


امشب شب عشق است و من و باده لبالب
محتاج به وصل هم و آماده، لبالب
من با لب پیمانه چنان گرمم و مشغول
انگار دو دلدار و دو دلداده لبالب


امشب شده این میکده با دولت آن ماه
از باده زن و زاهد و سجّاده لبالب
ای ماه حَسَن، حُسنِ جمال تو چه کرده
در آینه از بس قمر افتاده لبالب


ای ماه ببین ما همه مهمان تو هستیم
سائل به شب نیمه ی شعبان تو هستیم
ای کاش مرا خاک کف پا بنویسند
گرد قدم گیوه ی لیلا بنویسند


ای کاش که در نامه ی من جای عبادت
ازروضه ی بی دستی سقّا بنویسند
ای کاش برایم دو ملک بعد گناهان
از دست گنه پوش تو آقا بنویسند


ای کاش به دستان تو ای زاده ی زهرا
بر سنگ مزارم " سگ زهرا" بنویسند
در سینه من آتشی از فاطمه برپاست
من نوکریم موهبت حضرت زهراست


این را که شدم مست تو مدیون حسینم
من زندگی ام را همه مدیون حسینم
اینکه شده ام سینه زن داغ رقیه
یا گریه کن فاطمه مرهون حسینم


با جوهر اشکم سر سجّاده نوشتم
من منتظر منتقم خون حسینم
یکروز صدای تو هم از کعبه می آید:
«من منتقم پیکر گلگون حسینم!
شیرینی ایام مرا زهر نمودند
لب تشنه چرا جدّ مرا نحر نمودند؟!» 

شاعر : امیر عظیمی

نظرات

ارسال نظر