اشعار مهدوی
و در نهایت غربت نشسته ای تنها
هر زشت علیرغم تو بسیار قشنگ ست
بگو آقا کجایی امان از عصر جمعه
تو زنده ای و بمیرند سوگوارانت!
رشته های نجات امّت ها
آنکه به هر دقیقه دلت را شکسته است
ای آنکه هستی در افق در انتها نور
آنکه با آمدنش نـور هویـدا شدنی است
در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد