قلم شیدا | صحابه در لغت و قرآن
مقالات
اشعار
تصاویر
احادیث

معنای لغوی و اصطلاحی

صحابه در لغت و قرآن

(( بسم الله الرحمن الرحیم ))

 

صحابه در لغت و قرآن 

 

یکی از موضوعات مطرح در زمینه امامت ،عدالت و شئونات صحابه می باشد. برای شروع ابتدا به بررسی معنای لغوی و پژوهشی در قرآن کریم پیرامون صحابه می پردازیم.

اهمیت بحث

اهمیت این موضوع آن جایی مطرح می شود که اهل سنت اعتقاد به عدالت تمامی صحابه دارند در حالی که شیعیان معتقدند افراد به خصوصی این ویژگی را دارا هستند. پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دلیل ضرورت وجود دین و انتقال مفاهیم آن به زمان و نسل های آینده احساس نیاز به افرادی می کنیم که معارف دین را منتقل کنند که در مرتبه اول پیروانی را در نظر می گیریم که محضر پیامبرخدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را درک کرده اند ضمن این که به قاعده عقلی نمی توان همه این افراد را قابل اعتماد در نظر گرفت به همین جهت شناخت و بررسی این موضوع بسیار حائز اهمیت می باشد چرا که اگر در این مطلب اشتباه کنیم به طور کلی دین و معارف آن را از دست داده ایم.

زمینه پیدایش

انبوه احادیث وارد شده در فضیلت صحابه در کتب اهل سنت باعث ایجاد پشتوانه مهم در شکل گیری عدالت تمامی صحابه می باشد که با بررسی برخی روایات که در مدح بعضی از صحابه بیان شده و در عین حال مطالعه وقایع تاریخی بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اتفاقاتی که روی داده دچار تناقض می شویم چرا که احادیثی که در فضیلت بعضی از صحابه بیان شده است با رویداد هایی که در کتب تاریخی شاهد هستیم منافات فراوانی دارد و به نظر می رسد که مصونیت کل صحابه چه از لحاظ عقلی و چه از لحاظ نقلی امکان پذیر نیست. ضمن این که قرآن کریم عده ای را با لفظ فی قلوبهم مرض و... که در زمان حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آیات قرآن مشخص می کند ،که بیانگر وجود افراد منحرف در جامعه اسلامی می باشد و بنابراین نیاز به ابزاری دقیق برای شناخت افراد احساس می شود.

معنای لغوی

واژه صحابه داراى يك اصل و ريشه است و بر كنار و نزديك چيزى بودن دلالت مى كند.

الصحابه کلمه‌ای عربی و جمع «الصاحب» از ماده «ص - ح - ب» است و این ماده در معنای همنشینی، رفاقت، دوستی و یاری به کار می‌رود. الصاحب به معنای یار، همنشین و دوست است.

صحابه از نظر لغت به دو معنا آمده است:

1- مصدر «صَحِبَهُ صُحْبَةً و َصحابةً و صِحابةً» به معنای: «صاحبه مصاحبه أی لازمه و عاشره»؛ ملازم و معاشر کسی بودن.

2-جمع صاحب که به پنج گونه آمده است: صَحب، صُحبه، صُحبان، اصحاب، صحابه، به فتح و کسر صاد... جمع اصحاب: اصاحیب.

صحب: الصاحب الملازم إنسانا كان أو حيوانا أو مكانا أو زمانا ولا فرق بين أن تكون مصاحبته بالبدن وهو الاصل والاكثر أو بالعناية والهمة وعلى هذا قال: لئن غبت عن عينى * لما غبت عن قلبى ولا يقال في العرف إلا لمن كثرت ملازمته، ويقال للمالك للشئ هو صاحبه وكذلك لمن يملك التصرف فيه، قال (إذ يقول لصاحبه لا تحزن - قال له صاحبه وهو يحاوره - أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقيم - وأصحاب مدين - أصحاب الجنة هم فيها خالدون - أصحاب النار هم فيها خالدون - من أصحاب السعير) وأما قوله (وما جعلنا أصحاب النار إلا ملائكة) أي الموكلين بها لا المعذبين بها كما تقدم..وقد يضاف الصاحب إلى مسوسه نحو صاحب الجيش وإلى سائسه نحو صاحب الامير.

والمصاحبة والاصطحاب أبلغ من الاجتماع لاجل أن المصاحبة تقتضي طول لبثه فكل اصطحاب اجتماع وليس كل اجتماع اصطحابا، وقوله (ولا تكن كصاحب الحوت) وقوله (ما بصاحبكم من جنة) وقد سمى النبي عليه السلام صاحبهم تنبيها أنكم صحبتموه وجربتموه وعرفتموه ظاهره وباطنه ولم تجدوا به خبلا وجنة، وكذلك قوله: (وما صاحبكم بمجنون) والاصحاب للشئ الانقياد له وأصله أن يصير له صاحبا، ويقال أصحب فلان إذا كبر ابنه فصار صاحبه، وأصحب فلان فلانا جعل صاحبا له، قال (ولا هم منا يصحبون) أي لا يكون لهم من جهتنا ما يصحبهم من سكينة وروح وترفيق ونحو ذلك مما يصحبه أولياءه، وأديم مصحب أصحب الشعر الذى عليه ولم يجز عنه.

راغب اصفهاني، مي‏گويد: صاحب، همان ملازم است؛ چه اين ملازمت و همراهي فيزيكي و بدني باشد چه با تلاش و همت كسي را همراهي كند؛ لكن در بيش‏تر موارد، معناي اصلي مصاحبت، همان ملازمت و همراهي فيزیكي و جسمي است. فرق مصاحبت و ملازمت با يك جا بودن در اين است كه مصاحبت همراهي بيش‏تري را مي‏رساند. پس معناي لغوي صاحب و اصحاب و صحابي چيزي فراتر از ديدن و با هم بودن كوتاه مدت و غير مؤثر است؛ چنان‏كه صحابه و اصحاب به معناي ياران، همنشينان و فرمانبرداران نيز آمده است.

أبو القاسم الحسين بن محمد المعروف بالراغب الاصفهانى (متوفی 502 هجری قمری)، مفردات غريب القرآن، کتاب الصاد، جلد 1، صفحه 275، عددالاجزاء:1

صاحب معجم مقاييس اللغة در اين باره مى نويسد:

((الصاد والحاء والباء، أصل واحد يدلّ على مقارنة شيء ومقاربته))

صاد و حاء و باء ريشه واحدى است كه بر كنار و نزديك چيزى بودن دلالت مى كند صحابه در لغت به معناى ملازم و كسى است كه با ديگرى معاشرت داشته باشد.

معجم مقاييس اللغة جلد 3 صفحه 335

ابن منظور مى گويد: 

((صاحبه: عاشره... والصاحب: المعاشر))

 با او مصاحبت كرد، يعنى با او معاشرت كرد... و صاحب يعنى معاشرت كننده.

 لسان العرب جلد1 صفحه 519

در أقرب الموارد نيز آمده است :

((صحب الرجل صحابة: عاشره ورافقه ولازمه. الصاحب: المعاشر والملازم... ولايقال، إلاّ لمن كثرت ملازمته))

با مرد مصاحبت كرد: يعنى با او معاشرت و رفاقت و همراهى كرد. صاحب يعنى همراهى و معاشرت كننده... و گفته نمى شود مگر به كسى كه همراهى و ملازمتش زياد باشد.

أقرب الموارد جلد1 صفحه633

صحابه در لغت، به فتح، جمع صاحب و جمع فاعل بر وزن فَعاله است .ابن منظور، لسان‌العرب، ج7، ص286.

صحابه همان اصحاب است . ابن‌دريد، جمهره اللغة، ج1، ص280.

صحابه به معني هرچيزي است که ملازم ديگري باشد. فراهيدي، کتاب‌العين، ج3، ص124.

هم‌چنین صحابه به کسي گفته مي‌شود که همراهي‌اش با ديگري بسيار باشد راغب، المفردات، ص275.

اين واژه بر نزديکي هم دلالت مي‌کند و به هر چيزي که با ديگري سازگار باشد، گفته مي‌شود.

ابن فارسي، معجم المقاييس‌اللغه، ج3، ص335.

از سخن واژه پژوهان استفاده مى شود كه صحابى به كسى مى گويند كه با كسى معاشرت داشته باشد و ملازم او باشد. البته در معاشرت و ملازمت تداوم نيز شرط است; يعنى به كسى كه مثلا يك بار و در مدت زمانى اندك همراه كسى بوده صحابى گفته نمى شود. با اين حال تعريف برخى انديشمندان سنى از معناى لغوى صحابه فاصله گرفته و دايره آن وسيع تر شده است.

 

صحابه در اصطلاح قرآن

اصطلاح «اصحاب النبی» در هیچ جای قرآن به چشم نمی‌خورد. از نود و چهار موردی که اسم صاحب و جمع آن اصحاب در قرآن به چشم می‌خورد، تعداد وسیعی از نمونه‌ها به شرح ذیل یافت می‌شود: اصحاب النار (یا جهنم) و اصحاب الجنه (چهل و دو بار) و اصحاب الیمین و اصحاب الشمال (چهارده بار)

قرآن مجيد كه به زبان عربيِ، كاملاً فصيح نازل شده، بهترين مرجع براي شناخت دقيق معاني الفاظ است. كلمات تُصاحبني، صاحِبُهما، صاحبه، اصحاب و...، مجموعاً حدود 97 بار در قرآن كريم آمده‏ اند. از كاربرد اين موارد، سه نكته به دست مي‏ آيد:

الف) اين كلمه در قرآن كريم، معاني لغوي را در برمي‏ گيرد؛ يعني قرآن براي كلمه اصحاب و مصاحبت، مفهوم جديدي در مقابل لغت وضع نكرده است.

ب) وصف اصحاب و مصاحب بودن، وصف تمجيدي نيست و اثبات امتياز نمي‏كند؛ بلكه گاهي در مواردي به كار رفته كه موجب مذمت و سرزنش شده است، مانند:.

 (لا يستوي اصحاب النار و اصحاب الجنْ; ياران بهشت با ياران جهنم يكسان نيستند.) آیه 20 سوره حشر

 ج) كلمه اصحاب فقط به مصاحبت و همراهي انسان با انسان منحصر نمي‏شود؛ بلكه مطلق همراهي را مي‏رساند، مانند:

(الم تر كيف فعل رب باصحاب الفيل; آيا نديدي خداوندت با صاحبان فيل چه كار كرد؟) آیه 1 سوره فیل

صحبت اضافی :

 یعنی اضافه شدن این کلمه به کلمه‌ای دیگر به دلیل وجود تعلقی بین آنها، مانند اینکه گفته می‌شود : (صاحب مال، صاحب علم …).

صحبتی که بر مبنای مسئولیت است:

چنان که در آیه زیر آمده است: وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلاَّ مَلاَئِکَهً. «مأموران دوزخ را جز از میان فرشتگان بر نگزیده‌ایم». آیه 31 سوره مدثر

صحبت مجاورت و تقابل:

 هم در ارتباط مؤمن با کافر و یا کافر با مؤمن کاربرد دارد، وآن مصداق این فرموده الله بیان شده است :

(قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ یحَاوِرُهُ أَکَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَهٍ ثُمَّ سَوَّاکَ رَجُلاً.  دوست مؤمن، در حالی که با وی گفتگو داشت، بدو گفت : آیا منکر کسی شده‌ای که تو را از خاک ناچیزی و سپس از نطفه بی‌ارزش آفریده است، و بعد از آن تو را مرد کاملی کرده است؟! آیه 37 سوره کهف

و یا در آیه دیگر که فرموده است :

(فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ یحَاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنکَ مَالاً وَأَعَزُّ نَفَراً ، پس در گفتگو به دوست مؤمن خود گفت: من ثروت بیشتری از تو دارم و از لحاظ نفرات مقتدرتر از تو و فزونترم)  آیه 34 سوره کهف

بنابر آنچه گفته شد مدلول همه معانی لغوی صحبت به معنی اصطلاحی آن تعمیم داده نمی‌شود و اگر لفظ صحابی را براساس همه معانی لغوی آن معنی کنیم، همه ما نیز جزو صحابه خواهیم بود و یهود و نصاری و منافقان و مشرکان نیز که پیامبر را دیده‌اند در شمار صحابه خواهند بود، زیرا در لغت برای لفظ صحابه، شروطی مانند دیدار همیشگی یا ایمان به الله تا لحظه مرگ لحاظ نشده است.

نکته: در جریان بي حرمتی عبدالله بن ابی منافق به پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم-، خلیفه دوم از پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- اجازه خواست تا گردنش را بزند، پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- فرمود  او را به خود واگذار؛ تا مردم نگویند که محمد اصحاب خویش را می‌کُشد.

يارسول الله دعني أضرب عنق هذا المنافق "أراد عبدالله بن أُبي" فقال النبي (: دعه لا يتحدَّث الناس أنَّ محمدًا يقتل أصحابه)

صحيح البخاري جلد 6 صفحه 66 و صحیح مسلم جلد8 صفحه 19

استعمال کلمه صحابی برای آن منافق توسط پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- در این حدیث بر مبنای استعمال لغوی آن بوده است، نه اصطلاحی، و این از بلاغت و حکمت ایشان و بر مبنای قواعد لغوی متعارف میان اعراب است و هیچ مشکل و اشتباهی در فهم اطلاقات لغوی پیش نمی آمد زیرا :

اول: به کار بردن معنای لغوی مستلزم جدایی بین ایمان و نفاق نیست؛ زیرا قاعده‌ای برای آن نیست.

دوم : پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- برای جلوگیری از اقدام خلیفه دوم در کشتن منافق فرمودند: (تا مردم حرفی نزنند). استعمال کلمه «ناس» گروه مخالف اصحاب را شامل می‌شود؛ و قرآن هم اینگونه خطابی را در خود دارد، که برای مؤمنان از تعبیر :

((یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ آیه 153 سوره بقره )) و برای خطاب قرار دادن کفار یا عموم مردم از جمله کفار و مؤمنان، از خطاب ی((ا أَیهَا النَّاسُ آیه 21 سوره بقره )) استفاده می‌کند. واضح است که کافران بیشترین دشمنی را برای لطمه زدن به پیامبر -صلی الله علیه وآله و سلم- و دعوت ایشان داشتند و اگر عبدالله پسر ابی توسط پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- و یارانش کشته می‌شد، این گونه شایعه می‌کردند که او اصحاب و یاران خویش را می‌کُشد، نه اینکه شخص مستحقِ قتل را کشته است. و انتشار چنین خبری در راستای اهداف کفار بوده و به مانعی برای قبول دعوت و توجه مردم به پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- تبدیل می‌شد.  فهم معانی لغوی کلمه صحابی برای کفار و منافقین سخت و مشکل نبود، (که نتوانند نیات و مقاصد خود را براساس آنها تفسیر کنند). و البته مؤمنان که از شناخت کافی در این زمینه برخوردار بودند برتری لازم را در این مجال داشتند. چراکه اکثر آنها جزو انسانهای باهوش و زیرک و با تجربه در عرصه لغت و ادب عرب بودند به طوری که هر کس از فهم و نوع نگرش آنها نسبت به این قضیه برخوردار شود، توفیق خدا برای فهم درست و رأی صحیح و توانایی کافی برای حل مشکلات و مسایل پیچیده شامل حال او خواهد شد. 

 

قلم شیدا ،تحقیقی مستند در تاریخ و روایات اسلامی( عدالت صحابه )

نظرات

ارسال نظر