قلم شیدا | معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم (1)
 
مقالات
اشعار
تصاویر
احادیث

وقایع قبل از هجرت تا سال دوم هجرت

معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم (1)

بسم الله الرحمن الرحیم

معراج پیامبر

صلی الله علیه و آله وسلم

مقاله شماره هفت تاریخ اسلام

مقاله شماره یک معراج

مقدمه

یقینا ، تمام آنچه در آن حادثه بر پیامبر (ص) گذشت ، قابل بازگو کردن نبوده و ما توانایی درک آن را نداریم ، اما روايات بسيارى وارد شده است كه گوشه ای از اتفاقات معراج آسمانى پيامبر (ص) را به تفصيل‏ شرح مى‏دهند . بسيارى از صحابه ، مانند ابن عباس ، ابن مسعود ، جابر بن عبد اللَّه ، حذيفه ، عايشه ، ام هانى و ... اين روايات را از پيشواى بزرگ اسلام نقل كرده‏اند . البته متأسفانه و به دلیل وقفه نابجایی که در نگارش احادیث به وجود آمده بود، علی رغم قبول قطعی اصل ماجرای معراج توسط تمام مسلمانان ، روایات مختلف و گاه متعارضی را در این زمینه مشاهده می نماییم . به همین دلیل ، شیخ طبرسی ، روایات نقل شده در این ارتباط را به چهار دسته اصلی تقسیم نموده و برای هر کدام نیز نمونه ای ذکر کرده و بیان داشته که باید نسبت به هر گروه از آنان ، چه دیدگاهی داشته باشیم، بدین ترتیب که :

دسته اول : روایاتی هستند که متواتر بوده و یقین به درستی آنها داریم ؛ مانند روایاتی که اصل معراج پیامبر (ص) را بیان نموده و به جزئیات دیگر نمی پردازند . طبیعتا، این گونه روایات را باید پذیرفت .

دسته دوم : روایات دیگری که برخی جزئیاتی از معراج را بیان نموده که با عقل و موازین اولیه دینی، منافاتی ندارند ؛ نظیر آن که پیامبر (ص) در آسمان ها گردش نموده و با پیامبران دیگر ملاقات کرده و عرش و سدرة المنتهی و بهشت و جهنم را مشاهده نموده است، که این موارد را نیز می پذیریم و آنها را مرتبط با زمان بیداری پیامبر (ص) می دانیم، نه آن که (مانند برخی افراد) بگوییم که این قضایا در خواب ایشان اتفاق افتاده است .

دسته سوم: روایاتی که ظاهرشان با برخی دانسته های قبلی ما منافات دارد، اما می توان با توجیهاتی، این تنافی را برطرف نمود؛ مانند روایاتی که بیان می دارد آن حضرت، گروهی را متنعم در بهشت و گروه دیگری را معذب در دوزخ مشاهده نموده اند (که این پرسش پدیدار می شود که قیامت هنوز محقق نشده، پس چگونه افرادی در بهشت و دوزخ وجود دارند؟ که در توجیه آن، می توان گفت که یا بهشت و دوزخ برزخی بوده و یا این که خود آن افراد وجود نداشته اند، بلکه اسما و صفات و یا جسم مثالی شان در آن جا بوده است). چنین روایاتی را نیز، با تأویلاتی باید پذیرفت.

دسته چهارم: روایاتی هستند که ظاهرشان صحیح و منطبق بر موازین نبوده و تأویلشان نیز بسیار دشوار است؛ مانند آن که پیامبر (ص) به همراه خداوند بر روی یک تخت سلطنتی نشستند! و ... که سزاوار است، چنین احادیثی را مردود بدانیم . [1]

در این مقاله علاوه بر بررسی تاریخی مبحث معراج به بررسی چند نکته از آن میپردازیم که با وجود اهمیت فوق العاده زیادی که دارند ، کمتر به آن ها پرداخته شده و بیشتر مسایل نسبتا حاشیه ای را مورد بررسی قرار داده اند .

1 . تاریخ این حادثه

مشهور این است که این سیر شبانه در سال‌های آخر اقامت آن حضرت در شهر مکه (پیش از هجرت و پس از بعثت) ، اتفاق افتاد [2] اما در اینکه در چه سالی اتفاق افتاده و اینکه آیا پیش از درگذشت ابو طالب بوده [3] یا پس از آن [4] ، اختلافی در روایات دیده می‌شود که زمان ذیل را نقل کرده اند :

_ از ابن عباس نقل شده که گفته است در سال دوم بعثت بوده . [5]

_ از کتاب خرائج راوندی از امیر المؤمنین (ع) روایت شده که در سال سوم اتفاق افتاده [6]

_ سال پنجم [7] و یا ششم بعثت

_ 10 سال سه ماه بعد از بعثت [8][9]

_ 12 سال بعد از بعثت در تفسیر اثنی عشری [10] و همچنین به گفته ملا فتح الله کاشانی و احمد بن علی طبرسی مشهورترین اقوال است. [11] و ابن حزم بر آن ادعای اجماع نموده است. [12][13][14]

_ یک سال و سه ماه پیش از هجرت و یا یک سال پنج ماه قبل از هجرت [15][16]

_ شش ماه پیش از هجرت [17]

2. فقط پیامبر (ص) میتواند برای ما وقایع معراج را نقل کند .

قبل از هر چیزی باید اعتراف کرد که کنه و حقیقت معراج برای ما انسان‌های معمولی قابل شناخت نیست؛ زیرا حقیقت معراج نه از امور حسی است که بتوان با حواس ظاهری آن را ادراک کرد و نه از امور عقل نظری است که بتوان بر اساس قوانین عقل نظری تبیینی از آن ارائه نمود. بلکه از امور فوق طبیعی و عالم ماوراء ماده است. درک حقیقت امور ماوراء طبیعت با علم حضوری و شهودی ممکن است. بنابر این، بهترین و مطمئن‌ترین راه برای درک حقیقت معراج، قرآن کریم و سخنان پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است ؛ کسانی که خود شاهد این حقیقت‌اند و آن را با تمام وجود شهود و ادراک نمودند.[18] گزارش قرآن کریم، پیامبر و اهل بیت(ع) از معراج، بیشتر در مورد حوادثی است که در جریان معراج اتفاق افتاد و کمتر به حقیقت معراج پرداختند؛ دلیل آن نیز روشن است؛ زیرا آنچه برای مردم مفید و قابل استفاده است، درک حقایقی است که از طریق معراج پیامبر در اختیار بشر قرار می‌گیرد. البته آیات قرآن کریم و سخنان پیامبر و اهل بیت در ضمن گزارش از حوادث معراج، به نکات ظریف و دقیقی اشاره کردند که در نظر انسان‌های اندیشمند و اهل دقت، کلید برای راه‌یابی به حقیقت معراج به حساب می‌آید .

3. معراج بیان کننده مقام و جایگاه پیامبر (ص)

مبحث معراج در واقع آیینه ای است از جایگاه و مقام حضرت رسول (ص) نزد خدوند متعال و داستان آن مملو از نکاتیست که این مطلب را بازگو میکند .
اما در میان این نکات ، نکات کلیدی ای وجود دارند که از ظرافت بخصوصی برخوردار هستند یکی از آنها برپایی نماز جماعت انبیاء به امامت پیامبر (ص) است .
پیامبر (ص) میفرمایند : « ...  آنگاه سوار شده براه افتاديم تا به بيت المقدس رسيديم، پس براق را به حلقه اى كه قبلا انبياء مركب خود را به آن مى بستند بسته وارد شدم در حالى كه جبرئيل همراه و در كنارم بود، در آنجا به ابراهيم خليل و موسى و عيسى در ميان عده اى از انبياء كه خدا مى داند چقدر بودند برخورد نمودم كه همگى به خاطر من اجتماع كرده بودند و مهياى نماز بودند و من شكى نداشتم در اينكه به زودى جبرئيل جلو مى ايستد و بر همه ما امامت مى كند ولى وقتى صف نماز مرتب شد جبرئيل بازوى مرا گرفت و جلو برد و بر آنان امامت نمودم و البته غرور و عجبى نيست . » [19][20][21][22][23][24]

و همچنین گفتگوی پیامبر (ص) با حضرت موسی (ع) در آسمان ششم است که پیامبر (ص) میفرمایند : « ... و آنگاه به آسمان ششم صعود نموديم ، در آنجا مردى بلند بالاوگندم گون ديدم كه گوئى از شنوه (قبيله معروف عرب ) بود، و اگر هم دوتا پيراهن روى هم مى پوشيد باز موى بدنش از آنها بيرون مى آمد، وشنيدم كه مى گفت : بنى اسرائيل گمان كردند كه من محترم ترين فرزندان آدم نزد پروردگار هستم وحال آنكه اين مرد گرامى تر از من است از جبرئيل پرسيدم اين كيست ؟ گفت : اين برادر تو موسى بن عمران است ، پس اورا سلام كردم اونيز به من سلام كرد، سپس براى همديگر استغفار نموديم » . [25][26][27][28][29][30]  

و از مهمترین آنها تخفیف نماز های یومیه از پنجاه نماز به پنج نماز در گفتگوی میان پیامبر (ص) و خداوند متعال که اینچنین حضرت رسول (ص) میفرمایند : « سپس فرمود بعد از نماز، مهى همانند ابر مرا فرا گرفت به سجده افتادم پروردگارم مرا ندا داد: من بر همه انبياى قبل از تو پنجاه نماز واجب كرده بودم همان پنجاه نماز را بر تو و امتت نيز واجب كردم اين نمازها را در امتت بپاى دار، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) مى گويد: من برخاسته به طرف پايين به راه افتادم، در مراجعت به ابراهيم برخوردم، چيزى از من نپرسيد، به موسى برخوردم، پرسيد چه كردى ؟ گفتم: پروردگارم فرمود: بر هر پيغمبرى پنجاه نماز واجب كردم، و همان را بر تو و بر امتت نيز واجب كردم، موسى گفت: اى محمد امت تو آخرين امتند، و نيز ناتوان ترين امتهايند، پروردگار تو نيز هيچ خواسته اى برايش زياد نيست و امت تو طاقت اين همه نماز را ندارد برگرد و درخواست كن كه قدرى به امت تو تخفيف دهد .
من به سوى پروردگارم برگشتم تا به سدرة المنتهى رسيده در آنجا به سجده افتادم، و عرض كردم پنجاه نماز بر من و امتم واجب كردى نه من طاقت آنرا دارم و نه امتم پروردگارا قدرى تخفيفم بده، خداى تعالى ده نماز تخفيفم داد، بار ديگر نزد موسى برگشتم و قصه را گفتم گفت تو و امتت طاقت اين مقدار را هم نداريد، برگرد به سوى پروردگار، برگشتم ده نماز ديگر از من برداشت، باز نزد موسى آمدم و قصه را گفتم. گفت باز هم برگرد و در هر بار كه بر مى گشتم تخفيفى مى گرفتم. تا آنكه پنجاه نماز را به ده نماز رساندم، و نزد موسى بازگشتم، گفت: طاقت اين را هم نداريد، به درگاه خدا شدم پنج نماز ديگر تخيف گرفته نزد موسى آمدم، و داستان را گفتم، گفت: اين هم زياد است طاقتش را نداريد، گفتم: من ديگر از پروردگارم خجالت مى كشم، و زحمت پنج نماز برايم آسانتر از در خواست تخفيف است، اينجا بود كه گوينده اى ندا در داد: حال كه بر پنج نماز صبر كردى در برابر همين پنج نماز ثواب پنجاه نماز را دارى، هر يك نماز به ده نماز و هر كه از امت تو تصميم بگيرد كه به اميد ثواب كار نيكى بكند اگر آن كار را انجام داد ده برابر ثواب برايش مى نويسم و اگر (به مانعى برخورد و نكرد بخاطر همان تصميمش ) يك ثواب برايش مى نويسم، و هر كه از امتت تصميم بگيرد كار زشتى انجام دهد، اگر انجام هم داد فقط يك گناه برايش مى نويسم، و اگر منصرف شد و انجام نداد، هيچ گناهى برايش ‍ نمى نويسم » . [31][32][33][34][35][36]

 

این مقاله ادامه دارد...

 

اللهم عجل لولیک الفرج...

 

منابع:

[1] . مجمع البیان / طبرسی ، فضل بن حسن / ج 6 / ص 609 / انتشارات ناصر خسرو ، تهران ، 1372

[2] . تفسیر المیزان / علامه طباطبایی / ترجمه محمد باقر موسوی /  ج 13 / ص 29

[3] . تاریخ الیعقوبی / احمد بن ابی یعقوب / ج 2 / ص 26

[4] . فروغ ابدیت / جعفر سبحانی / ص ۳۷۲

[5] . بحار الانوار (ط – بیروت) / علامه مجلسی / جمعى از محققان‏ (محقق) / نشر دار إحياء التراث العربي / ج 18 / ص 381

[6] . بحار الانوار (ط – بیروت) / علامه مجلسی / جمعى از محققان‏ (محقق) / نشر دار إحياء التراث العربي / ج 18 / ص 379

[7] . اثبات‌ الوصیة / علی بن حسین مسعودی / ترجمه محمد جواد نجفی / نشر اسلامیه / ص ۲۱۷

[8] . تفسیر المیزان / علامه طباطبایی / ترجمه محمد باقر موسوی / ج 13 / ص 38

[9] . این قول ابن هشام و ابن اسحاق است / فروغ ابدیت / جعفر سبحانی / ص 372

[10] . تفسیر اثنی عشری / حسین شاه عبدالعظیمی / ج 7 / ص 322

[11] . منهج الصادقين / فتح الله کاشانی / ابوالحسن شعرانی (مصحح) / ج 5 / ص 236

[12] . روح المعاني‏ / محمود بن عبدالله‏ آلوسی / سناء بزيع شمس‏الدين‏ و ابراهيم شمس‏الدين (گردآورنده) / على عبدالبارى عطيه (محقق) / نشر دار الکتاب العلمیة ، بیروت / ج ۸ / ص ۸

[13] . قول ‌بیهقی / فروغ ابدیت / جففر سبحانی / ص ۳۷۲

[14] . الاحتجاج / احمد بن على‏ طبرسى / ترجمه و شرح غفارى / مترجم احمد غفاری مازندرانی‏ / ج 1 / ص ۱۷۳

[15] . روح المعاني‏ / محمود بن عبدالله‏ آلوسی / سناء بزيع شمس‏الدين‏ و ابراهيم شمس‏الدين (گردآورنده) / على عبدالبارى عطيه (محقق) / نشر دار الکتاب العلمیة ، بیروت / ج ۸ / ص ۸

[16] . تفسیر المیزان / علامه طباطبایی / ترجمه محمد باقر موسوی / ج 13 / ص 38

[16] . تفسیر المیزان / علامه طباطبایی / ترجمه محمد باقر موسوی / ج 13 / ص 38

[18] . حسینى اردکانى / احمد بن محمد / مرآت الاکوان (تحریر شرح هدایه ملا صدرا شیرازى) / ص 22 / میراث مکتوب - تهران، چاپ اول ، 1375 ش . وی می‌گوید: همچنان‌که حواس از ادراک مدرکات قوّت نظر عاجزند، عقل نظرى از ادراک اوّلیّات امور اخروى عاجز است، و از این قبیل است معرفت روز قیامت... و سرّ معراج روحانى و جسمانى که مخصوص خاتم انبیاست،... همه از علوم و مکاشفاتى است که عقل نظرى در ادراک آن اعجمى است و جز به نور متابعت وحى سیّد عربى و اهل بیت نبوّت و ولایتش، ادراک نمى‏توان کرد، و اهل حکمت و کلام را از آن نصیبى چندان نیست.

[19] . تفسیر القمی / علی ابن ابراهیم قمی / طيب موسوى جزايرى (محقق ) / ج2 / ص4 / قمی از پدرش از ابن ابى عمير از هشام بن سالم از امام صادق (ع) روايت كرده است ‏

[20] . البرهان فی تفسیر القرآن / علامه بحرانی / بنياد بعثت ، واحد تحقيقات اسلامى (محقق)‏ / ج3 / ص473

[21] . تفسير صافى / ملا محسن فيض كاشانى / نشر مکتبة الصدر / حسین اعلمی مقدمه و تصحیح ، تهران 1415 ه ق / ج 3 / ص 168

[22] . تفسیر نورالثقلین / عبد العلى حويزى / سید هاشم رسولی / ج 3 / ص 103

[23] . تفسیر اثنی عشری / حسین شاه عبدالعظیمی / ج 7 / ص 322

[24] . تفسیر المیزان / علامه طباطبایی / ترجمه محمد باقر موسوی / ج 13 / ص 8 / به نقل از تفسیر قمی

[25] . تفسیر القمی / علی ابن ابراهیم قمی / طيب موسوى جزايرى (محقق ) / ج2 / ص 9

[26] . البرهان فی تفسیر القرآن / علامه بحرانی / بنياد بعثت ، واحد تحقيقات اسلامى (محقق)‏ / ج3 / ص 477

[27] . تفسير صافى / ملا محسن فيض كاشانى / نشر مکتبة الصدر / حسین اعلمی مقدمه و تصحیح ، تهران 1415 ه ق / ج 3 / ص 172

[28] . تفسیر نورالثقلین / عبد العلى حويزى / سید هاشم رسولی / ج 3 / ص 109

[29] . تفسیر اثنی عشری / حسین شاه عبدالعظیمی / ج 7 / ص 324 

[30] . تفسیر المیزان / علامه طباطبایی / ترجمه محمد باقر موسوی / ج 13 / ص 14 / به نقل از تفسیر قمی  

[31] . تفسیر القمی / علی ابن ابراهیم قمی / طيب موسوى جزايرى (محقق ) / ج2 / ص 11 ، 12

[32] . البرهان فی تفسیر القرآن / علامه بحرانی / بنياد بعثت ، واحد تحقيقات اسلامى (محقق)‏ / ج3 / ص 479 ، 480

[33] . تفسير صافى / ملا محسن فيض كاشانى / نشر مکتبة الصدر / حسین اعلمی مقدمه و تصحیح ، تهران 1415 ه ق / ج 3 / ص 175

[34] . تفسیر نورالثقلین / عبد العلى حويزى / سید هاشم رسولی / ج 3 / ص 112

[35] . تفسیر الدر المثور / عبدالرحمن بن ابى‏بكر سيوطى / ج 4 / ص 136  

[36] . تفسیر المیزان / علامه طباطبایی / ترجمه محمد باقر موسوی  / ج 13 / ص 17 و 18 / به نقل از تفسیر قمی

نظرات

ارسال نظر