قلم شیدا | عمربن خطاب (جلوگیری از نوشتن منشور ابدی پیامبرخدا ص)
مقالات
اشعار
تصاویر
احادیث

خلفاء از منظر تاریخ

عمربن خطاب (جلوگیری از نوشتن منشور ابدی پیامبرخدا ص)

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

و اما روز پنجشنبه ...

موضوعى كه هم اكنون در صدد بيان آن هستيم ، يكى از حوادث مسلم تاريخ اسلام است . منابع صحاح و معتبر اهل سنت ! و ساير مسانيد ايشان ، آن را ثبت نموده و مورخان و سيره نويسان آنها، آن را بطور ارسال مسلم نقل كرده اند.
اين موضوع عبارت است ازمصیبت روز پنجشنبه که از مشهورترین قضایا و بزرگترین مصیبت هاست. جلوگيرى از نوشتن فرمانى توسط پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - - كه براى هميشه مسلمانان را از پراكندگى و گمراهى نجات دهد - اندكى پيش از رحلت رسول خدا - صلّى اللّه عليه وآله -، رخ داد. اينك قسمتى از روايات اهل سنّت در اين زمينه را بيان مى كنيم :


بخارى به سند خود از عبيداللّه بن عبداللّه بن عتبه بن مسعود از ابن عبّاس نقل نموده است : به هنگام احتضار پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - ، گروهى از مردان از جمله عمربن خطّاب درخانه پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - حضور داشتند. پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - فرمود: ((هَلُمَّ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ، بياوريد تا برایتان نوشته ای بنويسم كه بعد از آن هرگز گمراه نشويد.))
عمر گفت : ((درد بر او غلبه کرده ! قرآن نزد شماست ،  كتاب خدا  مارا كفایت میکند.))
بین افراد اختلاف افتاد به نزاع و مخاصمت کشید برخى مى گفتند: نزديك شويد(و کاغذ را حاظر کنید تا) پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله –نوشته ای  براى شما بنويسد که پس از آن گمراه نگرديد. و گروهى گفته ((عمر)) را تكرار مى كردند. وقتى سرو صدا و اختلاف نزد پیغمبر بالا گرفت ، پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله –فرمود : برخيزيد.

ابن عبّاس همواره مى گفت: مصيبت، تمام مصيبت آن وقتی بود كه با اختلاف و سر وصدایشان؛ بین پیامبر- صلّى اللّه عليه وآله وآنچه می خواست برای آنها بنویسد حایل شدند.(1)

این حدیث از احادیثی است که در صحت و صدور آن جای هیچ سخن و تردیدی  نیست بخاری آن را در چند جای صحیح خود نقل نموده (2) و اين روايت را ((مسلم )) در آخر باب وصايا، اوايل جزء دوم صحيح خود هم نقل كرده است . احمد نيز آن را در مسند، جلد اوّل ، صفحه 325 از ابن عبّاس آورده است(3) همچنین سایر نویسندگان سنن و اخبار آن را نقل نموده اند.اما در نقل آن چون به معنی نقل کرده اند تصرف نموده  اند؛

زیرا لفظ اصلی که عمر گفته است :   (انّ النبى يَهجُر)     : پیامبر هذیان میگوید.                                            

اما انان بدین گونه اورده اند: (انّ النبى غلب عليه الوَجَعُ ) : درد بر پیامبر غالب شده است.

دلیل این سخن مطلبی است که ابوبکر احمد بن عبدالعزیز جوهری در کتاب سقیفه از ابن عباس آورده است.(4) وگفتنی است بخاری در صحیح خود در کتاب : الجهاد والسير، باب : جوائز الوفد(5) اورده که قبیصه برای ما چنین روایت کرده: ابن عیینه از سلمان احول از سعید بن جبیر  از ابن عباس آورده است که :  (( يَوْمُ الخَمِيسِ وَمَا يَوْمُ الخَمِيسِ ثُمَّ بَكَى حَتَّى خَضَبَ دَمْعَهُ الحَصْبَاءَ ....))    :  (( روز پنج شنبه چه روز پنج شنبه ای! آنگاه ابن عباس آنقدر گریه کرد که سنگ ریزه های جلویش تر شد..)).  


گويى چون آنها از پذيرفتن فرمان پيغمبر - صلّى اللّه عليه وآله - سر باز زدند و به زعم خود اكتفا به كتاب خدا نمودند، شب و روز، نداى آسمانى قرآن را نشنيدند كه به جمع ايشان مى فرمود: ((آنچه پيغمبر براى شما آورده است ، بگيريد و از آنچه شما را بر حذر داشته است ، پرهيز كنيد.))(6) 
گويى وقتى آنها نسبت هذيان گفتن را به رسول خدا - صلّى اللّه عليه وآله - دادند، اين آيه شريفه را نخوانده بودند كه : ((قرآن گفتار ارجمند است ، به وسيله فرشته اى ارجمند نازل شده ؛ فرشته اى نيرومند كه در نزد خداى آفرينش مقامى بزرگ دارد و مطاع و امين است ، و بدانيد كه پيغمبر شما ديوانه نيست. )) (7) 
و اين آيه : (( قرآن ، گفتارى است كه به وسيله پيكى بزرگ نازل شده و سخن شاعر نيست ، به ندرت ايمان مى آوريد. وگفتار كاهن نيست ، به ندرت ياد مى آوريد. اين قرآن از جانب خداوند عالميان فرود آمده است. ))(8)
وآيه ((صاحب شما گمراه ومنحرف نيست . واز پيش خود سخن نمى گويد. آنچه او مى گويد وحى است كه به او مى شود . وفرشته اى بزرگ به وى مى آموزد)).(9)
افزون بر اين عقل  به تنهايى عصمت آن حضرت را تأ ييد مى كند، ولى حضرات مى دانستند كه منظور از نوشتن اين فرمان ، تحكيم پيمان خلافت على - عليه السّلام - وتأ كيد آن به وسيله نصّ خاص است كه به طور عام نيز خلافت ائمّه طاهرين را شامل مى گردد.  به همين جهت مانع شدند كه چنين فرمانى نوشته شود. چنانكه خليفه دوم در سخنى كه ميان او و ابن عباس در گرفت ، به آن تصریح کرد. (10)

شما هر گاه در این گفته پیامبر صلّى اللّه عليه وآله ؛ (( اِیتُونِي أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ ؛ برایم(کاغذ و دواتی) بیاورید تا مطلبی برایتان بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید)) ودر فرموده او در حدیث ثقلین دقت کنید که فرموده : إنِّي تارِكٌ فِيكُمْ ما إنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا ، كِتابُ اللهِ ، وَعِتْرَتِي أهْلُ بَيْتِي؛ من در بین شما چیزی مى گذارم كه اگر بدان تمسک جویید هرگز گمراه نمیشوید، كتاب خدا و عترتم، اهل بیتم)) میابید که این دو حدیث یک هدف دارند پیامبر صلّى اللّه عليه وآله در همان حال بیماریش میخواسته است تفصیل آنچه در حدیث ثقلین برآنها واجب کرده بنویسد.

 

منابع :

 (1) صحيح بخارى كتاب : المرضى ، ج 4،ص5 باب : قول المريض ‍ (قوموا عنّى)

 (2) صحيح بخارى كتاب العلم، ج 1، ص22 و در مواردی دیگر که محققان میدانند.

 (3) صحيح مسلم ج 2 ص 14 و احمد حنبل اين حديث را با همين الفاظ در جلد اول از مسند خود، صفحه 325 و برخى ديگر  از بزرگان محدثين اهل سنّت ، در كتب سنن خويش روايت كرده اند.

 (4) چنانکه شرح نهج البلاغه ، ابن أ بى الحديد، ج 2، ص 20

 (5) صحيح بخارى ج 2 ص118

 (6) سوره حشر، آيه 7.

 (7) سوره تكوير، آيه 22

 (8) سوره حاقّه ، آيه 40-43.

 (9) سوره نجم ، آيه 2 - 5.

 (10) ر.ك : شرح نهج البلاغه ابن أ بى الحديد، ج 3، ص 114 (ط مصر).

 

مطلب فوق برگرفته از کتاب(( المراجعات)) و(( النص و الاجتهاد)) نوشته علامه سید عبدالحسین شرف الدین موسوی(رضوان الله علیه) می باشد.

نظرات

smh

8 سال پیش

اللهم العن الجبت والطاغوت

ارسال نظر